English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4776 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
metaphisical U مربوط به علم ماوراء طبیعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anthropogenic U مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
lusus natarae U بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae U بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
transmountain U ماوراء کوهستانی
transmontane U ماوراء کوهستانی
supernatural U ماوراء طبیعی
supersonic U ماوراء صوت
ultrasonics U ماوراء صوت
hypersonic U ماوراء الصوت
ultrasonic U ماوراء صوت
transcutaneous U ماوراء پوستی
transcutaneal U ماوراء پوستی
supersensible U ماوراء محسوسات
overseas U ماوراء بحار
pellucid U حائل ماوراء
ultraviolet U ماوراء بنفش
numinous U ماوراء الطبیعه
aerospace U فضای ماوراء جو
ultrafiche U ماوراء فیش
violet ray U اشعهء ماوراء بنفش
ultrahigh frequency U بسامد ماوراء زیاد
ultra violet radiation U تشعشع ماوراء بنفش
supernaturalism U فلسفه ماوراء طبیعه
semiopaque U کمی حاجب ماوراء
ultraviolet light U نور ماوراء بنفش
transcendentalism U فلسفه ماوراء الطبیعه
transduction U عبور از ماوراء چیزی
transfinite U ماوراء اعداد محدود
meta metalanguage U ماوراء فوق زبان
supersensible U ماوراء عالم حواس
extraterrestrial radiation U تابشهای ماوراء زمینی
beyond U انطرف ماوراء دورتر
metaphysics U مبحث علوم ماوراء طبیعی
metaphysician U دانشمند علوم ماوراء طبیعی
ultrashort drilling U مته کاری ماوراء صوت
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
ultraviolet ray U اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
diathermic U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
usli U مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
diathermanous U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
tramontane U واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
ultra large scale integration U مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
metaphysical U وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
transmarine U واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
Mother Nature U طبیعت
consubstantial U هم طبیعت
nature U طبیعت
natures U طبیعت
temperaments U طبیعت
temperament U طبیعت
quality U طبیعت
qualities U طبیعت
inclination U طبیعت
physios U طبیعت
physio U طبیعت
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
slsi U Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
tao U مسیر طبیعت
nature U طبیعت سرشت
naturalism U طبیعت پردازی
naturalism U طبیعت گرایی
hyperphysical U فوق طبیعت
natures U طبیعت سرشت
naturalists U طبیعت گرا
lusus naturae U غرابت طبیعت
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
lusus natarae U غرابت طبیعت
landscape architecture U معماری طبیعت
metaphsical U طبیعت حکمتی
still life U طبیعت بیجان
natural endowments U بخششهای طبیعت
human nature U طبیعت انسان
cycle of water U گردش اب در طبیعت
naturalist U طبیعت گرا
naturalist U طبیعت شناس
hyperphyscal U مافوق طبیعت
gift of nature U نعمت طبیعت
navigates U طبیعت ذات
freaks of nature U غرائب طبیعت
navigating U طبیعت ذات
Mother Nature U طبیعت مهربان
naturalists U طبیعت شناس
earthiness U طبیعت خاکی
gift of nature U هدیه طبیعت
navigated U طبیعت ذات
navigate U طبیعت ذات
animality U طبیعت حیوانی
second nature U طبیعت ثانوی
against nature U مخالف طبیعت
hu man nature U طبیعت انسانی
hydraulic cycle U گردش اب در طبیعت
dosimeter U وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
naturalistic U مبنی بر طبیعت بازی
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
natural phenomena U حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
fantasticality U طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
natural selection U فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
four forces of nature U چهار نیروی بنیادی طبیعت
all nature looked green U طبیعت سراسر سبز بود
humanist U مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
anthroposophy U علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
naturalism U فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
it occurs in nature as a gas U در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
nature [of things] U سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
Pre-Raphaelite U مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
Pre-Raphaelites U مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
denature U طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
aluminum paste U تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
earthliness U دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
metaphysically U از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
natural philosopher U فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
eprom U PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
hyper- U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
catastrophism U اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
actinism U خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
parathyroid U غدد پاراتیروئید مترشحه از غدد ماوراء درقی
physiocrat U کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrats U اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
desert U [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
ldl U یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
feminality U طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
pictorial rug U قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
pertaining U مربوط به
related U مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
pertinent U مربوط به
germane U مربوط
pertinent U مربوط
condequent U مربوط
eight bit system U مربوط به یک
coordinate U مربوط
for U مربوط به
proper U مربوط
curatorial U مربوط به
apposite U مربوط
lineal U مربوط به خط
pertinenet U مربوط
irrelevant U نا مربوط
caprine U مربوط به بز
hydraulic U مربوط به اب
correspondents U مربوط به
affined U مربوط
as for U مربوط به
coherent U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
relevant U مربوط
correspondent U مربوط به
garlicky U مربوط به سیر
cerebellar U مربوط به مخچه
connects U مربوط کردن
woodsy U مربوط به جنگل
aeronautical U مربوط به فضانوردی
American U مربوط بامریکا
nasal U مربوط به بینی
gallinaceous U مربوط بماکیان
amazonian U مربوط به امازونها
facial U مربوط به صورت
existential U مربوط به هستی
genethliac U مربوط به طالع
textual U مربوط به متن یا نص
connect U مربوط کردن
faunae U مربوط به جانوران
speculative U مربوط به اندیشه
filiate U مربوط ساختن
ameba U مربوط به امیب
churchly U مربوط به کلیسا
chromic U مربوط به کرومیوم
chromatic U مربوط به رنگها
fistulous U مربوط به ناسور
Recent search history Forum search
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1اصطلاح من بهترینم این طبیعت من است
1It's not business to you
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2شما اهل کجا هستید
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com